دیه در لغت به معنای خون بها است و از ریشه ( و د ی ) به معنی رد کردن است.در فقه به عنوان مالی است که بدل از نفس یا عضو در جرایم علیه تمامیت جسمانی اشخاص، به اولیای دم یا مجنی علیه پرداخت می شود.
دیه در ماده ۱۷ قانون مجازات اسلامی تعریف شده است و مقنن دیه را مجازات محسوب نموده است، با وجود اینکه مجازات محسوب می شود اما یک دین و حق مالی برای اولیای دم و بر ذمه جانی است. لذا با فوت محکوم علیه دیه از اموال متوفی باید استیفا گردد و امکان اقامه دعوای اعسار از سوی محکوم علیه نیز وجود دارد.
دیه جرایم غیر عمد
در جنایت غیرعمدی(شبه عمد و خطای محض) یا در جرایم عمدی که امکان قصاص وجود ندارد مجازات اصلی محسوب می شود، اما در جنایت عمدی که امکان قصاص وجود دارد، ولی بنا به دلایلی از جمله توافق طرفین به خون بها تبدیل می شود مجازات بدلی و جایگزین محسوب می شود.
سوالی که مطرح می شود این است : آیا چنانچه اولیای دم یا مجنی علیه در قصاص نفس یا قصاص عضو درخواست خون بها داشته باشند آیا با این وجود رضایت جانی لازم است یا صرف درخواست اولیای دم یا مجنی علیه جهت جایگزین خون بها به جای قصاص کافی است؟ با توجه به ماده ۳۵۹ قانون مجازات اسلامی، اگر ولی دم یا مجنی علیه خواهان خون بها باشند نیاز به مصالحه با مرتکب و رضایت او دارد.
دیه قتل
در مورد دیه قتل ماده ۵۴۹ مقرر می دارد: موارد خون بها کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است و میزان آن در ابتدای هر سال توسط رییس قوه قضاییه به تفصیل بر اساس نظر مقام رهبری تعیین و اعلام می شود.
دیه اعضای بدن ، جنایات مادون نفس
در مورد جنایات مادون نفس می توان به عنوان نمونه چند اصل کلی اشاره کرد :
اعضای فرد دیه کامل دارند – دیه هر یک اعضای زوج نصف دیه کامل است – مجموع دیه اعضای ده تایی معادل تقاص کامل است – فلج کردن عضو دارای تفاص معین، دو سوم دیه آن عضو و از بین بردن عضو فلج، یک سوم تقاص همان عضو را دارد – از بین بردن اعضای مصنوعی، تنها موجب ضمان مالی است – پیوند خوردن عضو پس از جنایت تاثیری در دیه ندارد.