۹ روز تا حقیقت-قتل عمد
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد : در نیمه دوم دهه ۷۰ ، در دادسرای یکی از شهرستان های اطراف تهران مشغول کار بودم . روز شلوغی بود و شاکی ها و متشاکی های بسیاری به شعبه مراجعه کرده بودند و هر کدام به نوعی برای دفاع از حق خود تلاش میکردند. به پرونده های با موضوعات مختلف رسیدگی کرده بودم .
نوبت به پرونده ای رسید که در آن شکایت مرد حدود ۶۵ ساله مبنی بر قتل پسرش مطرح شده بود ؛ یک شاکی و ۱۷ نفر متهم .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، شکایت شاکی
در اظهارات شاکی آمده بود که وی از ۱۷ نفر به سبب قتل پسرش با استفاده از سرم سیانور ، در یک مهمانی خانوادگی شکایت دارد . نکته قابل توجه در این پرونده ، زمان شکایت بود چون این فرد ۶ ماه پس از فوت فرزندش اقدام به شکایت کرده بود . گذشت زمان کار تحقیق را سخت میکرد .
چون نمی دانستم از کجا باید شروع کرد ؛ مقتول دفن شده بود و ۶ ماه از زمان دفع میگذشت ، صحنه جرمی وجود نداشت ، افراد از از آن فضای اولیه ها و حال و هوای شب حادثه خارج شده بودند و به طور طبیعی روحیه ای دیگر داشتند . گذشته از اینها ، اصلا نمیدانستم که موضوع واقعا قتل است یا اینکه خودکشی است .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، اثرات سم سیانور،خودکشی یا قتل؟
اولین دلیل این شک هم این بود که سیانور سمی است که سریع اثر می کند و اغلب برای خودکشی از آن استفاده می شود ؛ بنابراین تصمیم گرفتم اول تکلیف خود را با این موضوع روشن کنم ، قتل یا خودکشی و پس از آن به تحقیق در خصوص قضیه بپردازم.
در پرونده ذکر شده بود که مقتول در کارخانه تولید لوازم چینی – بهداشتی ساختمانی کار می کرده است . بنابراین این ظن وجود داشت که آیا مواد شیمیایی دیگری هم هست که اثر سیانور را داشته باشد . به همین دلیل از پزشکی قانونی استعلام شد که پاسخ پزشکی این بود، هیچ ماده شیمیایی اثر سیانور را ندارد و علت اصلی فوت متوفی بر اساس نظریه اولیه پزشکی قانونی مسمومیت بر اثر سم سیانور به همراه شیره تریاک بوده است .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، ابهامات و سوالات
ابهامات و سوال های فراوانی وجود داشت ؛ با توجه به اینکه مواد مخدر را به صورت پنهانی مصرف میکنند ، آیا خود متوفی سیانور را همراه با شیره تریاک مصرف کرده ؟ آیا به اجبار به او شیرتریاک مخلوط با سیانور را خورانده اند ؟ متوفی با چه کسانی مواد مخدر مصرف می کرده است؟ چه کسی با چه انگیزه ای مبادرت به قتل وی نموده است ؟آیا اصلا دلیل و انگیزهای برای به قتل رساندن او وجود داشته است؟
این سوال ها که در ذهنم نقش می بستند موجب می شدند که تصور خودکشی متوفی در ذهنم رنگ ببازد. اگر کسی بخواهد خود کشی کند چه دلیلی وجود دارد که سیانور را با شیره تریاک مصرف کند؟ آیا شیره تریاک پوششی برای سم سیانور بوده است ؟آیا….؟
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، همسر متوفی جزو مظنونین
مذاکرات با رئیس آگاهی شهرستان شروع شد . برای اینکه به یقین برسم که موضوع قتل است یا خودکشی ، فرض را بر قتل گذاشتم ، با این تفکر که اگر در فرض قتل به نتیجه نرسیدیم حتما خودکشی بوده است . در بین اسامی ۱۷ نفری که توسط پدر متوفی اعلام شده بود نام همسر متوفی نیز وجود داشت ؛ ضمن اینکه پدر متوفی اعلام کرده بود که ارتباط خوبی با عروسش و خانواده وی نداشته است و این موضوع ظن دیگری را به وجود میآورد که آیا نام همسر متوفی را به دلیل انتقامجویی آورده اند یا واقعا و مظنون بوده اند.
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، آخرین نفر همراه متوفی
پس از تفحص و تفکر بسیار در خصوص موضوع به این نتیجه رسیدم که بر فرض قتل ،همسر متوفی میتواند اولین مظنون باشد . زیرا با توجه بر اثر سریع سیانور اگر کسی این سم را به متوفی داده باشد، باید آخرین شخصی باشد که با وی بوده است و بر اساس گزارش های به دست آمده ، آخرین نفری که همراه متوفی بوده است همسر وی بوده است . دلیل دیگری که برای شک و ظن نسبت به همسر متوفی وجود داشت ، دلیلی بر اساس جرم شناسی کیفری بود.
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، سم اسلحه زنان
سم اسلحه زنانه است و بیشتر قاتلانی که با سم مقتول خود را به قتل می رسانند از قشر زنان جامعه هستند. دلیل سوم اینکه در تاریخ بخصوص تاریخ اسلام ، ائمه ای که با سم به شهادت رسیده اند یا به طور مستقیم توسط همسرانشان مسموم شده اند و یا نقشه و فکر ،زنانه بوده است.
این سه دلیل ، شک و ظن به همسر متوفی بوده را تقویت میکرد . از طرف دیگر چون این زن شخصی ظاهر الصلاح و مدرس بود ، ظن قاتل بودن وی کمرنگ میشد . برای رسیدن به نتیجه قطعی در خصوص اینکه همسر متوفی می تواند قاتل باشد یا نه ، دستور شنود تلفن منزل پدر و مادر همسر متوفی که وی نزد آنان زندگی میکرد ، صادر شد و تحقیق های پلیسی و کارشناسی آغاز گردید.
۲۴ ساعت پس از شنود
۲۴ ساعت پس از شنود تلفنی مشخص شد مردی که نام وی در فهرست ۱۷ نفره مضمون این وجود داشت ، با همسر متوفی ارتباطی بسیار نزدیک دارد . اما در مکالمات تلفنی آنها هیچ صحبتی در خصوص قتل یا مرگ متوفی به میان نمیآید. تنها موضوع قابل توجه این بود که همسر متوفی از این مرد می خواست که با تلفن طبقه بالا تماس بگیرد؛ پس این ساختمان بیش از یک خط تلفن ثابت داشت .
روز دوم
دستور استعلام مبنی بر اینکه منزل والدین همسر، همسر متوفی چند خط تلفن ثابت دارد، صادر شد را مشخص گردید که سه خط تلفن ثابت در این منزل وجود دارد. بنابراین دستور قضایی شنود سایر خطوط نیز صادر شد.
روز سوم
با شنود سایر تلفن های خانه مشخص شد که ارتباط بین همسر متوفی و آن مرد بسیار نزدیک تر از دوستی خانوادگی است.
روز چهارم
دستور احضار همسرم متوفی به اداره آگاهی برای پاسخ به چند سوال و توضیح پاره ای از موارد صادر گردید .
روز پنجم
همسرمتوفی در اداره آگاهی بود و چند ساعتی را بلاتکلیف، پشت در اتاق رئیس آگاهی معطل ماند . سپس از بین سالهایی پرسیدند و پاسخهایی شنیده شد. پس از آن به زن اجازه ی خارج شدن از آگاهی داده شد . نکته جالب توجه این بود که به محض رسیدن همسر متوفی به منزل، مرد (مضنون دوم ) با وی تماس گرفت . پریشانی و اضطراب بیش از حد در لحن صدای مرد مشخص بود و با نگرانی سوال هایی از زن در مورد دلیل احضار وی به آگاهی پرسید .
حالا دیگر ظن به اینکه موضوع پرونده قتل است و فراتر از آن ، همسر متوفی قاتل است ، پررنگتر و محتمل تر می شد ؛ اما هنوز این دلیل قطعی وجود داشت نه یقین . بنابراین دستور احضار مرد مظنون به آگاهی صادر شد.
روز ششم
مرد به آگاهی آمد و همان گونه که با همسر متوفی برخورد شده بود ، با او نیز رفتار شد و پس از چند سوال و جواب از آگاهی خارج شد . مرد پس از خروج از آگاهی، با همسر متوفی تماس گرفت. این بار زن با اضطراب و پریشانی و لحن شدید پرسید : کجایی ؟ چه شد؟ در مورد مرگ امیر چیزی پرسیدند؟ به کسی مشکوک هستند ؟ فکر میکنند موضوع قتل است ؟ و…؟ و در لحظه آخر سوالی پرسید که پرده از تمام ابهام ها برداشت و تمام تردیدها را به یقین تبدیل کرد : فهمیدهاند که امیر را ما کشته ایم ؟
با اینکه در مورد وقوع قطع به یقین رسیده بودند اما مهمتر از آن اثبات قتل و ارائه دلایل قطعی برای معرفی قاتل یا قاتلان بود.برای اثبات موضوع باید طوری عمل میکردم که زحمات شبانهروزی گروه تحقیق به هدر نرود.
روز هفتم
همسر متوفی را تلفنی به دادگاه احضار کردم و خودم سوال های دقیقتری از او پرسیدم و فرضیه خود را که با همکاری گروه تحقیق با رسیده بودیم ، بسیار سر بسته مطرح کردم .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، روز حقیقت
آن روز ، روز سرنوشت روز روشن شدن حقیقت و روز رسیدن به دلیل برای اثبات جرم . تلفن های بعد از ظهر روز هفتم و صحبت های رد و بدل شده بسیاری از مسائل را روشن میکرد. از صحبتهای بین همسر متوفی و آن مرد مشخص شد که همسر متوفی با این مرد ازدواج موقت کرده و مهریه او یک دست و یک پای ایشان بوده .
در ضمن همسر متوفی مدام تکرار میکرد که حواست را جمع کند که حرف بی ربط نزنی! این قاضی ، قاضی حرفه ای و کاربلدی است که با سوال و جواب سریع متوجه موضوع میشود . مواظب باش که چه میگویی ! اگر تو هم اقرار کنی، من زیر بار نمیروم و اقرار نمیکنم. من نمی گویم که تو سیانور و شیره تریاک را به من دادی که به امیر بدهم، میگویم خودت سیانور و شیره شیشه ترک شیره تریاک را خارج از خانه به او داده ای .
یادت باشد که صیغه نامه و نوشته ای که داده ای در گاوصندوق خانه ماست و کلید گاوصندوق هم دست مادرم. اگر او مسئله بین ما را بفهمد ، وای به روزگارت .تقریبا همه چیز روشن شده بود ؛ حتی نحوه قتل ، چگونگی همکاری این دو نفر با هم ، این که چه کسی سیانور را تهیه کرده بود ، سیانور توسط مرد خریداری شده بود ، البته برای کشتن یک سگ هار! بعد از این محاوره صریح باید از دو نفر مظنون بازجویی حرفه ای و اصولی به عمل میآمد.
روز هشتم
با دستور قضایی، ماموران به منزل والدین همسر متوقف وارد شدند و بعد از بازرسی منزل به گاوصندوق اعلام شده ( در محاوره بین دو مظنون ) مراجعه آنچه ذکر شده بود در صندوق مشاهده گردید و ماموران به جمع آوری مدارک و شواهد پرداختند.
بعد از ظهر همان روز ، زن و مرد در حالی که سوار بر خودروی مرد بودند ، دستگیر و به بازداشتگاه آگاهی منتقل شدند . در نیمه شب روز هشتم به آگاهی رفتم و با بیان مطالبی که از پشت تلفن شنیده بودم که موضوع قتل توسط همسر متوفی را روشن میکرد تصمیم به بازجویی از او گرفتم اما از رفتار وی مشخص بود که منکر همه چیز می شود .وی در خصوص برخی موارد توضیحاتی می داد تا از زیر بار قبول جرم شانه خالی کند .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، روز آخر
روز نهم
ساعت ۱:۳۰ بامداد روز نهم بازجویی به صورت رسمی شروع شد . همانطور که تصور میشد، همسر متوفی منکر تمام صحبتهای رد و بدل شده تلفنی شد . اما مظنون دوم ترسیده بود. وی پس از شنیدن این جمله که ما می دانیم تو قاتل نیستی و فقط سیانور و شیره تریاک را تهیه کرده ای و به همسر متوفی داده ای و او قاتل است ، همچنین اینکه مجازات قاتل و مجازات معاونت در قتل با هم فرق دارد ، به تمامی حقایق اقرار کرد و عنوان داشت : با متوفی ارتباط خانوادگی نزدیکی داشتم.
در مراودات خانوادگی علاقه ای بین من و همسرم متوفی پیش آمد. برای اینکه این ارتباط نامشروع نباشد، تصمیم گرفتیم امیر را به قتل برسانیم. با وجود اقرار به معاونت در قتل از طرف مظنون دوم، باز هم همسر متوفی از گفتن حقیقت طفره میرفت. اما پس از خواندن اقرار و اظهارات مرد زبان به اقرار گشود ؛ اقرار به جنایتی که عذر بدتر از گناه بود و حتی شنیدن آن هم برای انسانی که ذرهای وجدان و اخلاق داشته باشد، سخت است .
وی ضمن تأیید صحبتهای شریک جرمش اظهار داشت که به دلیل عدم توانایی همسرم در برآوردن نیازهای زناشوییام، با دوست خانوادگی مان طرح دوستی ریختم و پس از مدتی با همدستی وی نقشه این عمل فجیع را کشیدیم . او شیره تریاک و سیانور را تهیه کرد و داخل کابینت آشپزخانه گذاشت .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، اعتراف
من پنج شنبه شب ، پس از مهمانی ، شیره تریاک مسموم را به همسرم دادم. حال او پس از مصرف شیره تریاک بد شد و به سرویس بهداشتی رفت و بر اثر سرگیجه شدید و تهوع به زمین افتاد و دیگر بلند نشد و قبل از انتقال به بیمارستان فوت کرد. همسر متوفی به عنوان قاتل به دار مکافات آویخته شد و شریک جرمش به حبس طولانی مدت محکوم شد .
۹ روز تا حقیقت-قتل عمد ، نتیجه گیری
هر گاه به یاد این پرونده میافتم سه نکته به ذهنم خطور میکند: اول اینکه زن و شوهر باید شناخت کافی از هم پیدا کنند و برای رفع نیازهای یکدیگر تلاش کنند .دوم اینکه باید در انتخاب دوست و رفت و آمدهای خانوادگی بسیار دقت داشته باشند و بدانند چه کسانی را وارد حریم خانه و خانواده خود می کنند .سوم اینکه امان از مواد مخدر که چه ها نمی کند!